قصه کودکانه ویژه شهادت حضرت رقیه(س) پیشنهاد ما این است که در ایام شهادت حضرت رقیه(س) ؛ وقت کوتاهی را برای خواندن این داستان ها با فرزندانمان اختصاص بدهیم و با زبان شیرین کودکانه مفهوم های دینی نهفته در هر داستان را برای شان بازگو کنیم.داستان های زیر تنها یک ...
ادامه مطلب »قصه و داستان
روز بزرگ
روز بزرگ روز بزرگ-عمو روحانی
ادامه مطلب »نمایش نامه ی یک کاسه شیر
نمایش نامه ی یک کاسه شیر با صدای طبل دو راوی به وسط صحنه می آیند. با صدای طبلی دیگر هر یک به سمتی می روند؛ یکی به سمت راست و دیگری چپ. راوی اول: بسم الله الرحمن الرحیم راوی دوم: یارحمن و یا رحیم راوی اول: چند روزی است ...
ادامه مطلب »دشمن شماره یک پیرمرد
دشمن شماره یک پیرمرد پنجهزار درهم پول کمی نبود. با آن میتوانست کارهای خوب فراوانی انجام بدهد، چیزهایی که در خانه لازم است بخرد، لباس نو برای فرزندانش تهیه کند، به اقوامش هدیه بدهد و … یکدفعه در زدند. امام حسن(ع) پشت در رفت. نگاهش به پیرمردی خمیده افتاد. موهایش ...
ادامه مطلب »ارزش احترام
ارزش احترام روزی خواهر شیری پیامبر برای دیدن او به خانه ی پیامبر آمد. پیامبر از دیدن او خیلی خوشحال شد و به او احترام زیادی گذاشت. پس از او اتفاقاً برادرش هم از راه رسید پیامبر از دیدن او هم بسیار خوشحال شد؛ اما به اندازه ی خواهرش او ...
ادامه مطلب »حکایتهای نماز
حکایتهای نماز ? مرتضی دانشمند ? دزدی که توبه کرد ? یک نفر پیش پیامبر (ص) آمد و گفت: «من مردی را میشناسم که روزها نماز میخواند و شبها دزدی میکند.» پیامبر (ص) به او فرمود: «نماز او باعث میشود که دزدی را کنار بگذارد.» مدتی بعد، مرد را دیدند ...
ادامه مطلب »مهمان شهر قم(وفات حضرت معصومه علیهاالسلام )
مهمان شهر قم(وفات حضرت معصومه علیهاالسلام ) نامه دعوت مأمون، خلیفه ستمگر عباسی، امام رضا علیه السلام را از مدینه و از جمع خانواده دور کرده و به ایران فرا خوانده بود. اکنون یک سال از آن جریان می گذشت و دل تنگی، امان همه را بریده بود تا ...
ادامه مطلب »ادعای فقر، فقر میآورد
ادعای فقر، فقر میآورد صدای قدمهای حسن بی علی و خدمتکارش به گوش میرسید. اسـماعیل آهسته سرک کشــید. فـکر کرد: « خاندان پیامبر خیلی دست و دلبازند، چه خوب است خودم را شکل آدمهای فقیر و بیچاره درآورم. » از کنار کوچه مُشتی خاک برداشت و بر سر و روی ...
ادامه مطلب »آن عربها، هر سه نفرشان…
آن عربها، هر سه نفرشان… قصههای قرآن مجید ملامحمدی عربها، هر سه نفر، سرانِ ریشسفید قبیلهی بنیثقیف بودند. آنها از اسبهای خستهیشان پایین آمدند. غلامهای همراهشان افسار اسبها را گرفتند و از آنجا بردند. عربها، آن سه نفر، بیآنکه دستها و پاها و سر و رویشان را ...
ادامه مطلب »حسین از من است و من از او هستم
حسین از من است و من از او هستم نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نوۀ کوچکش بود. حسین به دنبال بچهها میدوید. بچهها فریاد میزدند و فرار میکردند. یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) میخندیدند. حسین(علیه السلام) از این سو به آن سو میدوید. مثل آهو جست ...
ادامه مطلب »